سلام . زمان داره به سختی میگذره
اون شب که بشقابارو پرت کردم
بعدش رفتم تو باغچه همه گلایی که خودم پرورش دادمو کندم .
از ریشه کندم
صبح روز بعد هرسه بشقاب کاملاسالم بودن و من از باغ آوردمشون
دیروز کمی درس خوندم
امروزم باید بخونم و تا سال دیگه این روند ادمه داره . فکر ادامه این روند حامو بد میکنه
یه چیزو میخوام واسه خودم تا همیشه تعیین تکلیف کنم
هیچکس نمیمونه . دوستای وبلاگی بالاخره همه میرن . نباید ازشون بخوام بمون
البته خودم حتا اگه سه سال هم سر نزنم آخر سر میام
لیمو هم انگار رفته . و تمام تلاش های من انگار اصلا هیچ . .
یه چیزی برام عجیبه . به وب 100 نفر رفتم ولی فقط 5 تا اومدن وبم . واقعا تو بلاگ اسکای اینطور نبود
اینطوری شد که پست لیموو فقط3 نظر داره
درباره این سایت